میرحسین موسوی و حامیان سبزش توجه داشته باشند که اگر حرف حقی در میان باشد، یک صفحهی اینترنتی نیز برای جلب و اقناع اذهان کافی است و احتیاجی نیست که اینگونه انگشت در چشم کاربران اینترنتی فرو کنند. چه برسد به اینکه این بیشماری مجازیشان منجرّ به اعمال سخیفی همچون تقلب در نظرسنجیهای اینترنتی نیز بشود.
به گزارش «طلبه بلاگ»، زمانی میرحسین موسوی در یکی از بیانیههایش اعلام کرده بود که «جنبش سبز» یک «شبکهی اجتماعی» است. اگرچه او این اصطلاح را که امروزه صرفا به شبکههای تعاملی اینترنتی (وب2) اطلاق میشود، به خطا به حرکت متبوع خود منتسب کرده بود، اما در عین حال و ناخواسته به حقیقتی آشکار نیز اشاره داشت.
اگر تسامحا آن دسته از حامیان موسوی را که پس از انتخابات و حوادث پس از آن، حامی و پیرو وی باقی ماندند و دست به حرکات ساختارشکنانه و خلاف قانون زدند، «جنبش سبز» بنامیم، تحقیقا این جنبش یک جنبش بورژواتیک مجازی است.
اثبات این امر شواهد چندانی نیاز ندارد؛ نمونههایی چون شکست این حرکت در راهپیمایی روز 22بهمن، گواه صریحی است بر اینکه که این جنبش صرفا هویت و حضوری مجازی و اینترنتی دارد.
به یاد داریم که علیرغم هیاهوی فراوان حامیان موسوی در سایتها و شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک و توییتر و بالاترین، حضور حقیقی آنها در خیابانها آنقدر بیرمق و نادیدنی بود که خودشان نیز وادار به اعتراف بدان شدند و سپس در صدد علتیابی این شکست برآمدند! اما آن موقع کسی سوال نکرد که اگر جنبشی «بیشمار» باشد، دیگر چه احتیاجی به اجرای طرح «اسب تروا»ست؟
اخیرا نیز میرحسین موسوی در خلال مصاحبهای گفته است: "هر وبلاگی که بسته میشود، دهها وبلاگ دیگر برای دفاع حقوق مردم باید راهاندازی شود. این تنها راه است و ما بیشماریم و ما میتوانیم این کار را انجام دهیم. باید توجه کنیم راه کوتاه نیست. ما باید یاد بگیریم که فعالیتهای به حق سیاسی خود را با زندگی روزمرهی خود در اینجا و آنجا توامان اداره کنیم. عظمت جنبش از ابتکار افراد معدودی نابغه برنمیخیزد..."
این بار هم موسوی به واقعیت تلخی اشاره کرده است: جنبش سبز یک جنبش اینترنتی است، فلذا «این تنها راه» برای آنهاست.
باید پرسید که مگر جنبش سبز چه تعداد وبلاگ دارد و چند در صد از وبلاگهایش فیلتر شدهاند؟ و باید پرسید که در کجای دنیا، ایجاد ده وبلاگ در ازای هر وبلاگ، حرکتی در جهت دفاع از حقوق مردم قلمداد میشود؟! آیا همهی اینها ناشی از آگاهی پایین و کماطلاعی موسوی از هویت رسانههای اجتماعی، آنهم در جامعهای چون ایران که صرفا اقشار متوسط رو به بالا به اینترنت دسترسی دارند، نیست؟
به گزارش «طلبه بلاگ»، زمانی میرحسین موسوی در یکی از بیانیههایش اعلام کرده بود که «جنبش سبز» یک «شبکهی اجتماعی» است. اگرچه او این اصطلاح را که امروزه صرفا به شبکههای تعاملی اینترنتی (وب2) اطلاق میشود، به خطا به حرکت متبوع خود منتسب کرده بود، اما در عین حال و ناخواسته به حقیقتی آشکار نیز اشاره داشت.
اگر تسامحا آن دسته از حامیان موسوی را که پس از انتخابات و حوادث پس از آن، حامی و پیرو وی باقی ماندند و دست به حرکات ساختارشکنانه و خلاف قانون زدند، «جنبش سبز» بنامیم، تحقیقا این جنبش یک جنبش بورژواتیک مجازی است.
اثبات این امر شواهد چندانی نیاز ندارد؛ نمونههایی چون شکست این حرکت در راهپیمایی روز 22بهمن، گواه صریحی است بر اینکه که این جنبش صرفا هویت و حضوری مجازی و اینترنتی دارد.
به یاد داریم که علیرغم هیاهوی فراوان حامیان موسوی در سایتها و شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک و توییتر و بالاترین، حضور حقیقی آنها در خیابانها آنقدر بیرمق و نادیدنی بود که خودشان نیز وادار به اعتراف بدان شدند و سپس در صدد علتیابی این شکست برآمدند! اما آن موقع کسی سوال نکرد که اگر جنبشی «بیشمار» باشد، دیگر چه احتیاجی به اجرای طرح «اسب تروا»ست؟
اخیرا نیز میرحسین موسوی در خلال مصاحبهای گفته است: "هر وبلاگی که بسته میشود، دهها وبلاگ دیگر برای دفاع حقوق مردم باید راهاندازی شود. این تنها راه است و ما بیشماریم و ما میتوانیم این کار را انجام دهیم. باید توجه کنیم راه کوتاه نیست. ما باید یاد بگیریم که فعالیتهای به حق سیاسی خود را با زندگی روزمرهی خود در اینجا و آنجا توامان اداره کنیم. عظمت جنبش از ابتکار افراد معدودی نابغه برنمیخیزد..."
این بار هم موسوی به واقعیت تلخی اشاره کرده است: جنبش سبز یک جنبش اینترنتی است، فلذا «این تنها راه» برای آنهاست.
باید پرسید که مگر جنبش سبز چه تعداد وبلاگ دارد و چند در صد از وبلاگهایش فیلتر شدهاند؟ و باید پرسید که در کجای دنیا، ایجاد ده وبلاگ در ازای هر وبلاگ، حرکتی در جهت دفاع از حقوق مردم قلمداد میشود؟! آیا همهی اینها ناشی از آگاهی پایین و کماطلاعی موسوی از هویت رسانههای اجتماعی، آنهم در جامعهای چون ایران که صرفا اقشار متوسط رو به بالا به اینترنت دسترسی دارند، نیست؟