/* */
برچسب‌ها: 1 نظرات



***



دوره اول: استعمار كهن يا كلاسيك‏

استعمار كلاسيك پس از رنسانس و متحول شدن جهان غرب از قرن 16 ميلادى آغاز شد و تا جنگ جهانى اول به مدت 400 سال ادامه داشت. در اين دوره، سلطه قدرت‏هاى بزرگ بر جوامع ضعيف، از طريق تسخير نظامى انجام مى‏شد و استثمار ملت‏ها با اشغال مستقيم نظامى همراه بود.

مشخصات استعمار كلاسيك‏

1. لشگركشى از سرزمينى به سرزمين ديگر.

2. غارت اقتصادى و ازدياد حوزه نفوذ و سلطه از طريق حضور مستقيم فيزيكى.

3. استفاده از قدرت نظامى برتر به مثابه مهم‏ترين ابزار سلطه.(12)

نقاط ضعف استعمار كلاسيك يا كهن‏

1. لشگركشى نظامى نيازند هزينه سنگين مالى بود.

2. اشغال نظامى كشورها همراه با تبليغات زياد انسانى و ضايعات حيثيتى بود.

3. حضور فيزيكى قواى نظامى اشغالگران در سرزمين‏هاى اشغالى، زمينه‏ساز قيام ملت‏ها عليه اشغالگران بود و تداوم سلطه را پرهزينه مى‏ساخت.(13)




دوره دوم: استعمار نئوكلاسيك يا استعمار نو

استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، رواج يافت و به مرور زمان، جايگزين استعمار كهن يا كلاسيك گرديد. زيرا نسبت به استعمار كلاسيك، از مزاياى بسيار برخوردار بود. اين دوره پس از جنگ‏هاى جهانى اول و دوم رشد چشم‏گيرى يافت. ابداع‏كننده اصلى اين سياست حكومت بريتانيا بود. در اين دوره دست‏نشاندگانى مانند رضاخان در ايران، آتاتورك در تركيه و ظاهرشاه در افغانستان، به قدرت رسيدند.




مشخصات استعمار نئوكلاسيك‏

ويژگى‏هاى استعمار نو عبارتند از:

1. به كارگيرى نيروهاى مزدور و وابسته بومى از طريق مستشاران اقتصادى، نظامى و امنيتى؛

2. حاكميت نامحسوس اما قوى بر حاكمان؛

3. چپاول و غارت ثروت‏هاى ملى و ذخاير زيرزمينى و مواد خام كشورهاى زيرسلطه، از طريق انعقاد قراردادهاى استثمارى؛

4. تبديل كشور زيرسلطه به بازار فروش محصولات خويش؛

5. هجوم به فرهنگ ملى و بومى كشور زيرسلطه، از طريق تهى‏سازى فرهنگى؛

6. ترويج و گسترش فرهنگ كشور سلطه‏گر در افكار عمومى كشورهاى زيرسلطه با هدف تداوم و تضمين بقاى سلطه سياسى، با ايجاد كانون‏هاى سياسى، اجتماعى، فرهنگى و ايجاد احزاب وابسته؛(14)

7. تهاجم به مذهب از طريق اشاعه سكولاريسم، ترويج لائيسم، حفظ قالب‏ها و تهى‏سازى مفاهيم از محتواى اصلى، ايجاد و گسترش اديان و فرق خودساخته، مانند بهائيت و ترويج مكاتب و ايدئولوژى‏هاى مبتنى بر امانيسم با هدف كم‏رنگ ساختن نقش مذهب در جامعه، جداسازى دين از سياست، كاهش ايمان و بى‏هويت ساختن جامعه؛

8. ايجاد كانون‏هاى مخفى كادرسازى به منزله پشتوانه حاكميت سياسى، از طريق تشكل‏هاى منسجم و محافل خاص، مانند سازماندهى انواع لژهاى فرماسونرى، براى اداره سرزمين‏هاى استعمار شده و پيشبرد اهداف در مستعمرات؛

9. سلطه‏گران براى اعمال سلطه خويش، بر مبناى سياست نئوكلانيستى، از ابزارهايى چون وابستگى پنهانى حاكمان بومى، سياست‏گذارى براى كشور زير سلطه درعرصه‏هاى مختلف سياسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و بين‏المللى، برپايى حكومت‏هاى مستبد و ديكتاتور، سركوب مبارزان، آزادى‏خواهان و استقلال‏طلبان و تبديل كشور زيرسلطه به حافظ منافع سلطه‏گر در منطقه، بهره مى‏بردند. در اين چهارچوب، به رغم وجود رقابت شديد ميان كشورهاى استعمارگر، نوعى وحدت رويه و هماهنگى ميان آنها، براى تثبيت منافع مشترك به چشم مى‏خورد.

10. آثار و پيامدهاى سياست نئوكلانيستى به طور عمده، عبارت است از: تخريب فرهنگ ملى و بومى، ايجاد فرهنگ التقاطى، وابستگى اقتصادى، ايجاد اقتصاد تك‏بعدى در كشور زيرسلطه، بى‏هويتى فرهنگى، وابستگى شديد نظامى - امنيتى؛

11. در استعمار نو، كشور زيرسلطه متحد كشور سلطه‏گر خوانده مى‏شد و نيروهاى مبارز و آزادى‏خواه درتبليغات جهانى،تروريست ناميده مى‏شدند و كشور زير سلطه از هرگونه تعرض بين‏المللى در عرصه نقض حقوق بشر و عدم پاى‏بندى به آزادى‏هاى سياسى در امان خواهد بود! در عوض، مبارزان، استقلال‏طلبان و آزادى‏خواهان در معرض تهاجمات شديد تبليغاتى و سياسى قرار داشتند و با برچسب‏هايى چون فناتيك و تروريست، مرتجع و.. روبرو مى‏شوند.

12. زمينه‏هاى رشد افراد در عرصه‏هاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، امنيتى، هنرى، ادبى، بستگى تام و تمام به ميزان وابستگى و شدت ارادت آنان به نظام سلطه‏گر دارد و نيروهاى مستقل زمينه‏اى براى رشد و فعاليت ندارند.

13. اگر پايه‏هاى سلطه را زر و زور و تزوير بدانيم، در استعمار نو، نقش تزوير كليدى است؛ چنان كه در استعمار كهن نقش نيروى نظامى محورى و اساسى است.

14. در استعمار نو، حكومت‏هاى زير سلطه قدرت خويش را از طريق نظام سلطه‏گر كسب و به همان اندازه كه در مقابل نظام سلطه‏گر، رام و مطيع‏اند، عليه ملت خود، با شدت و خشونت برخورد مى‏كنند عوامل بومى وابسته، به ويژه حاكمان به شدت، در پى ترويج شيوه زندگى و آداب و رسوم فرهنگ سلطه‏گر در ميان ملت خود بودند.(15)




نقاط ضعف استعمار نئوكلاسيك‏

سياست نئوكلانيستى يا استعمار نو، اگرچه از تلفات زياد نيروهاى كشور سلطه‏گر در امان بود؛ اما اشكالات زيادى داشت. از جمله:

1. نيروهاى مزدور و وابسته بومى، به دليل فقدان پايگاه مردمى، معمولاً با كودتا، روش‏هاى نامشروع و غيرقانونى، زمام امور را به دست مى‏گرفتند سازماندهى كودتا تا هزينه‏هاى مالى و حيثيتى بسيارى را بر سلطه‏گران تحميل مى‏كرد.

2. ماهيت مزدورانى كه زمام امور ملت‏ها را در دست مى‏گرفتند، خيلى زود بر ملت‏ها آشكار مى‏گشت. از اين رو، چاره‏اى نداشتند جز آن كه با ديكتاتورى و خفقان حكومت كنند. اين امر سلطه‏گران را با تضاد و تعارض روبرو مى‏ساخت؛ زيرا دفاع از ديكتاتورهاى مستبد، با شعار طرفدارى از حقوق بشر، دموكراسى، ليبراليسم، كرامت انسان و... منافات داشت.

3. وابستگى حاكمان و استبداد و ديكتاتورى آنان سبب بسيج توده‏هاى مردمى عليه استبداد داخلى و استعمار خارجى، بر محور كسب استقلال و آزادى مى‏گرديد(16).




دوره سوم: استعمار فرانو

استعمار فرانو و سلطه‏گرى نوين، مبتنى بر ايجاد تغيير در جهان‏بينى، فرهنگ، باورها، بينش‏ها، رفتار نگرش‏هاى سياسى با هدف تغيير نامرئى و نامحسوس هويت ملت‏ها، پايه‏ريزى گرديده است. سست كردن پايه‏هاى وحدت ملى، تشديد اختلافات داخلى، بى‏تفاوت ساختن مردم، از مهم‏ترين محورهاى القايى استعمار فرانو است. استراتژيست‏هاى نظام سلطه و طراحان سياست‏هاى استعمارى، با بهره‏گيرى از تكنولوژى‏هاى پيشرفته و فناورى‏هاى مدرن اطلاعاتى و ارتباطى، در پى تأثيرگذارى بر مبانى اعتقادى و رفتار مذهبى و ملى مردم هستند.

در دوران استعمار كهن و استعمار نو، امكان تأثيرگذارى مستقيم بر افكار عمومى كمتر بود. اين امكان اكنون با رشد و توسعه فناورى بيشتر پديد آمده است.(17)




مشخصات استعمار فرانو

رشد و توسعه تكنولوژى در آغاز قرن 21 و هزاره سوم ميلادى، فضايى نوين را بر جهان حاكم ساخته است كه ويژگى‏هاى آن عبارتند از:

1. كاهش كنترل حكومت‏ها بر ملت‏ها

در طول تاريخ، تمامى حكومت‏ها و نظام‏هاى سياسى مى‏توانستند جوامع تحت حاكميت خود را متناسب با سليقه و مصالح خود اداره كنند؛ و براساس خواست حكومت‏كنندگان حركت كنند؛ موضوعاتى را در جامعه اشاعه دهند يا مانع از ترويج موضوعات ديگر شوند. دولت‏ها از اختيارات لازم برخوردار بودند و مى‏توانستند تصميم بگيرند كه چه اخبار و اطلاعاتى بايد در اختيار مردم قرار گيرد و چه اخبار و اطلاعاتى پخش نشود.

از سوى ديگر، بيگانگان نيز امكان تأثيرگذارى مستقيم بر افكار عمومى ملت‏ها را نداشتند؛ مگر اينكه كشورى را به اشغال خود درآورده و با در اختيار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره كنند و برخى از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش كنند يا مانع پخش برخى اخبار شوند يا براساس سياست نئوكلانيستى، مزدوران خود را بر مقدرات ملتى حاكم كنند و آنان در راستاى اهداف نظام‏هاى سلطه‏گر، به افكار عمومى شكل دهند.

در اواخر دوران استعمار كهن و نو مهم‏ترين ابزار تأثيرگذارى راديو بود. راديو نيز نتوانست قرنطينه‏هاى اطلاعاتى فرهنگى سياسى حكومت‏ها را بشكند؛ زيرا با ارسال پارازيت، قابل كنترل گرديد؛ ليكن در دوران نوين، با اختراع ماهواره، اينترنت، كامپيوتر و تكنولوژى‏هاى جديد مخابراتى و توسعه ICTو IT و شبكه‏هاى راديو تلويزيونى، كشورهاى توسعه يافته غرب و صاحبان تكنولوژى اين توانايى را به دست آورند كه بدون هيچ مانعى، به طور مستقيم، با دورترين نقاط جهان، ارتباط برقرار كنند؛ قرنطينه‏هاى سياسى و تبليغاتى حكومت‏ها را بشكنند و خارج از كنترل دولت‏ها، بر افكار عمومى ملت‏ها، تأثير مستقيم بگذارند. اين امر تحولاتى ژرف در مناسبات سياسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى جهان پديد آورده است.(18)

1

۷/۱۵/۱۳۸۹

سلام دوست عزیز
منصوری هستم خبرنگار فضای مجازی ایکنا
البته بودم؛ ممنون از سایت پربارت که همیشه برای ما خبرساز بود.
چون این سرویس را بی خاصیت دانستند مدیران با کفایت حذفش کردن
ممنون میشم لینک را از صفحتون بردارید.
ارادتمند